Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:



Chrome 76+ | Firefox 69+
نویدی خوش در هفته معلم؛ تحقق یکی ازایده ها؛ راه اندازی ستون ثابت دیدگاه ها

بعد از بیست سال معلمی یاد گرفته ام که ...

به دنبال طرح پیشنهاد برادر عزیز، جناب آقای رضا رضوی، یکی از مخاطبان محترم پورتال به استاد فرهیخته و ارجمند جناب آقای دکتر مهر محمدی، سرپرست محترم دانشگاه فرهنگیان؛ مبنی بر ضرورت ایجاد ستونی ثابت جهت طرح نظرات و دیدگاه های گوناگون مخاطبان این دانشگاه پیرامون امر خطیر تربیت و تعلیم؛ همچنین بهره مندی از مطالب استادان، مدرسان، مربیان، معلمان و دیگر دلسوزان امر مقدس تربیت معلم، همچنین به دنبال پیشنهاد و تأیید تشکیل "هیأت تحریریه ستون اندیشه ها" از سوی سرپرست محترم دانشگاه، برادران ارجمند و خواهران گرامی، جناب آقای خداداد عزیزی، عضو شورای مشورتی دانشگاه فرهنگیان و سرپرست مرکز آموزشی، پژوهشی امام علی(ع) بابلسر؛ محمد پاک سرشت، مدیر کل روابط عمومی و امور بین الملل و دبیر شورای افکار سنجی و اطلاع رسانی دانشگاه؛ سید صادق نبوی، معاون دفتر آموزش تحصیلات تکمیلی دانشگاه؛ فاطمه بیدی، کارشناس مسؤول نظارت و تعالی دانشگاه؛ زهره روغنیان، عضو هیأت علمی پردیس شهید مقصودی همدان؛ محمد علی جواهری کاشانی، سرپرست سابق معاونت فرهنگی و مدرس موظف مرکز آموزش عالی شهید بهشتی شهر تهران و حمید حمادی، رییس مجتمع آموزشی و مدرس غیر موظف پردیس رسول اکرم(ص) اهواز که غالبا دانشجویان دوره دکترای علوم تربیتی در دانشگاه های کشور هستند، به عضویت افتخاری هیأت مزبور در آمدند و بعد از بررسی یادداشت ها و مقالات واصله، علاوه بر بارگذاری مقالات "ستون اندیشه ها"، تاکنون 3 یادداشت برای بارگذاری در ستون تازه تأسیس "دیدگاه ها" نیز، آماده شده که به یمن و مبارکی هفته آموزش و بزرگداشت مقام معلم، در اولین گام، یادداشتی را از  سوی برادر ارجمند جناب آقای سیدحسین رضوی خوسفی؛ دبیر محترم آموزش و پرورش ناحیه 2 شهر دارالعلم و العباده یزد را تقدیم حضور مخاطبان گرانقدر دانشگاه فرهنگیان می نماییم.

امید که با طرح نظرات، یادداشت ها و مطالب پیرامون تربیت و تعلیم، مسائل کلان موجود در آموزش و پرورش، به ویژه امر مقدس تربیت معلم، مورد مداقه ی بیشتر تمامی دلسوزان نظام و تربیت نسل آینده ساز جمهوری اسلامی قرار گرفته، با بررسی فرصت ها و  چالش های موجود، برای رسیدن به اهداف  عالی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش جمهوری اسلامی، بیش از پیش توفیق یافته، نسل آینده را در مسیر نیل به حیات طیبه راهنما و راهگشا باشیم. ان شاء الله

اداره کل روابط عمومی و امور بین الملل دانشگاه فرهنگیان

و اما ذیلا، یادداشت بسیار زیبای وارده از سوی برادر ارجمند جناب آقای سیدحسین رضوی خوسفی؛ دبیر محترم آموزش و پرورش ناحیه 2 شهر دارالعلم و العباده یزد را تقدیم حضور شما مخاطبان گرانقدر دانشگاه فرهنگیان می نماییم:

به نام خدای دانایی

بعد از بیست سال معلمی یاد گرفته ام که ...

 

     در مدرسه ای که در آن مشغول به کارم همکار عزیزی دارم که در اولین سال های معلمی شاگردم بوده است و اکنون در کسوت یک معلم همکار شده ایم و این البته هم برای من و هم برای این عزیز، شوق انگیز و افتخارآفرین است. چندی پیش در صحبتی که از آن سال های دور با هم داشتیم، این آشنای قدیمی از من پرسید: آرامش و طمأنینه این روزهای شما با جنب و جوش آن روزهایی که معلم مان بودید، به هم نمی آید. چه طور شد به اینجا رسیده اید؟! در پاسخش گفتم: اتفاقا این دو، دو روی یک سکه اند. حاصل نشاط، شور و شوق آن روزها، سرزندگی و آرامش خاطری است که این روزها در کلاس درس دارم و تصور نکن که این آرامش و سکون، حاصل خستگی و فرسودگی گذر این بیست سال معلمی است. من، در طی این مسیر دراز، پیش از آن که خسته و مانده شده باشم، انرژی و نشاط کسب کرده ام و پیش از آن که آموخته باشم، خود آموخته ام، من، معنا و حلاوت زندگی و معلمی کردن را از پس این همه سال کلاس رفتن و آمدن ها یافته ام.

     پس از این بود که بر آن شدم که قلم دست گیرم و برای این همکار جوان و شاگرد سال های دورم بنویسم که از بیست سال معلمی خود چه چیزها یاد گرفته ام...

 

ـ یاد گرفته ام که برای نوشاندن جرعه ای نور به دانش آموز، خود باید اقیانوسی از روشنایی نوشیده باشم.

ـ یاد گرفته ام که باید در کلاسم، به بچه ها جرأت دانستن بدهم تا خود، یاد بگیرند و یاد دهند.

ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید همچون سربازی باشند که آرزوی ژنرال شدن را داشته باشند، نه سرباز ماندن را.

ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بیاموزند که به جای آن که بارشان را سبک کنند، شانه هایشان را قوی کنند.

 ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بدانند که از هیچ نباید بترسند جز خدا و خودِ ترس.

ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بیاموزند که به جای آن که گوسفندی باشند فرمانده صد شیر، شیری باشند فرمانده صد گوسفند.

ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بدانند که موفقیت به معنی خوشبختی نیست و هر آدمی ممکن است موفق باشد، اما خوشبخت نباشد.

ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بخواهند تا بتوانند.

ـ یاد گرفته ام که به بچه ها باید یادآوری کنیم که در زندگی دو منبع آموختن و درس گرفتن دارند آموزگار و روزگار. که اولی به بهای عمرش و دومی به بهای عمرشان، درسمان می دهند.

ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بدانند که اگر می خواهند با عقاب پرواز کنند با مرغ خانگی نشست و برخاست نکنند.

ـ یاد گرفته ام که به بچه ها بفهمانم که شکست بخورند اما تسلیم نشوند.

ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بفهمند که برنامه ریزی نکردن یعنی برنامه ریزی کردن برای شکست.

ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید خود اندیشه هایشان را شکل ببخشند و الا دیگران اندیشه هایشان را شکل می بخشند.

ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بدانند که همه آدم ها سیاه یا سفید نیستند، آدم ها می توانند خاکستری هم باشند.

ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بدانند به ازای هر دشمنی، دوستی هم هست.

ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بیاموزند که در کار گروهی یا همه با هم غرق می شوند، یا همه با هم نجات پیدا می کنند.

ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بیاموزند که از شکست پند بگیرند و از پیروزی لذت ببرند.

ـ یاد گرفته ام که در کلاس درس، چون خورشید باشم تا اگر نخواستم بر آنان بتابم، نتوانم.

ـ یاد گرفته ام که بزرگوارتر از آن باشم که از دانش آموزانم برنجم و نجیب تر از آن که آن ها را برنجانم.

ـ یادگرفته ام که اگر دیگران را بسازم، همان موقع است که خود را ساخته ام.

ـ یاد گرفته ام که باید ذهن بچه ها را گرسنه کنم نه سیر.

ـ یاد گرفته ام که به جای آنکه اندیشه ها را به آنها بیاموزم، اندیشیدن را به آنها بیاموزم.

ـ یاد گرفته ام که مثل بچه ها فکر کنم و مانند بزرگسالان عمل کنم.

ـ یاد گرفته ام که پرورنده ی رؤیای دانش آموزانم باشم، نه نابود کننده ی آن.

ـ یاد گرفته ام که به جای بستن سرب به تخیل بچه ها به آن بال پرواز بدهم.

ـ یاد گرفته ام که باید کاری کنم که بچه ها پیش از آن که مرا دوست داشته باشند، خودشان را بیشتر دوست داشته باشند.

ـ یاد گرفته ام که باید آنچه برای بچه ها بهتر است را انجام دهم، نه آنچه برای خودم.

ـ یاد گرفته ام که از دانش آموزانم در جمع، تعریف و دور از چشم دیگران، از آنان انتقاد کنم.

ـ یاد گرفته ام که در کلاس درس به بچه ها نخندم بلکه با آن ها بخندم.

ـ یاد گرفته ام که باید کلاسی ایجاد کنم که همه در آن پرنده باشند، نه جمعی پرنده و جمعی زمین گیر.

ـ یاد گرفته ام که برای انجام هر کاری در کلاس، دلیل داشته باشم نه بهانه.

ـ یاد گرفته ام که در کلاس درسم، هشدار منصفانه را جایگزین تهدید بی فایده کنم.

ـ یاد گرفته ام که بچه ها را به خاطر بچه گی کردن، تأدیب و مجازات نکنم.

ـ یاد گرفته ام که در حرفه ی معلمی، جهانی فکر کنم و منطقه ای عمل کنم.

ـ یاد گرفته ام که هر روز، چیز جدیدی بیاموزم که یک معلم خوب، در مرحله اول باید یک متعلم خوب باشد.  

ـ یاد گرفته ام سکوت را از پرگویان، مهربانی را از نامهربانان، بردباری را از نابردباران، ادب را از بی ادبان و سپاس را از ناسپاسان، عبادت را در تفکر، دانایی را در توانایی، انسانیت را در خدمت خلق، پیروزی را در شکست و بزرگی را در بزرگ اندیشی.

ـ یاد گرفته ام کلاس خوب ، کلاسی است که بچه ها با انبوهی سؤال، از آن خارج شوند نه با مشتی جواب.

ـ یاد گرفته ام که معلم خوب، معلمی نیست که همه چیز را بداند؛ معلم خوب، معلمی است که آدرس های مناسب داشته باشد.

ـ یاد گرفته ام که من نمی توانم آینده را برای بچه ها بسازم، اما می توانم آن ها را برای آینده بسازم.

ـ یاد گرفته ام که که تربیت جواهری است که در آینده خواهد درخشید.

ـ یاد گرفته ام که که بچه ها با زمان ما هستند اما برای زمان ما نیستند.

ـ یاد گرفته ام که که بچه ها پیش از آن که به نصیحت هایم نگاه کنند، به عملکردم نگاه می کنند.

ـ یاد گرفته ام که از گذشته به عنوان راهنما استفاده کنم، نه تکیه گاه.

ـ یاد گرفته ام که برای تدریس کردن، تدریس پذیر باقی بمانم.

ـ یاد گرفته ام که احاطه کامل بر درس مهم است، اما مهم تر آن است که بر خودم و دانش آموزانم احاطه داشته باشم.

ـ یاد گرفته ام که اگر تدریس کردن برای من شغل است، من یک اپراتور (تکنسین) هستم، نه یک معلم.

ـ یاد گرفته ام که معلم باسواد کسی است که یاد می گیرد، فراموش می کند و دوباره یاد می گیرد.

ـ یاد گرفته ام که همیشه در برخورد با دانش آموزانم سه (ص) را داشته باشم؛ صداقت، صراحت و صمیمیت.

ـ یاد گرفته ام که از سریع ترین دانش آموزانم جلوتر، اما در کنار کندترین آنها باشم.

ـ یاد گرفته ام که در کلاس درس به جای این که مچ بچه ها را بگیرم، دست آن ها را بگیرم.

ـ یاد گرفته ام که امتحان بگیرم، اما انتقام نگیرم.

ـ یاد گرفته ام که درس بدهم، اما زجر ندهم.

ـ یاد گرفته ام که تحسین بکنم، اما تملق نگویم.

ـ یاد گرفته ام که بله بگویم، اما فراموش نکنم.

ـ یاد گرفته ام که نه بگویم، اما هرگز نگویم.

ـ یاد گرفته ام که قاطع باشم، اما لجوج نباشم.

ـ یاد گرفته ام که با صراحت باشم، اما گستاخ نباشم.

ـ یاد گرفته ام که به بچه ها باید بیاموزم که به دنیا آمده ایم تا قیمت بگیریم، نه این که با هر قیمتی زندگی کنیم.

ـ یاد گرفته ام که باید به بچه ها بیاموزم که با بخشش، زندگی کنند تا سخاوتمند شوند.

ـ یاد گرفته ام که باید به بچه ها باید یاد بدهم که علم بی عمل و ثروت بدون زحمت، هیچ ارزشی ندارد.

ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بدانند که اگر می خواهند بشریت را عوض کنند، باید از خود شروع کنند.

ـ یاد گرفته ام که باید به بچه ها بیاموزم که راه های طولانی را می توانند بپیمایند، اما قدم به قدم.

ـ یاد گرفته ام که بچه ها باید بدانند که زندگی شان را تغییر دهند با تغییر فکرشان.

ـ یاد گرفته ام که به بچه ها یادآوری کنم که وقتی خدا هست، هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست.

ـ یاد گرفته ام که به بچه ها یادآوری کنم که اگر بعد از هر پیروزی، استقلال خود را حفظ کنند، پیروزند.

ـ یاد گرفته ام که به بچه ها یادآوری کنم که به جای لعنت فرستادن به تاریکی، لااقل یک شمع روشن کنند.

ـ یاد گرفته ام که به بچه ها بیاموزم که اگر می خواهند برنده باشند، «نمی توانم» را به «نه» می توانم تغییر دهند.

- یاد گرفته ام که به بچه ها یادآوری کنم که "دیدن" یک هدیه الهی است و "چگونه دیدن" یک هنر انسانی.

ـ یاد گرفته ام که به بچه ها بیاموزم که در زندگی به بزرگی چیزهایی که دارند راضی باشند تا کوچکی چیزهایی که ندارند، آرامششان را به هم نریزد.

ـ یاد گرفته ام که به بچه ها بیاموزم که برای شادمانه زیستن، نعمت هایشان را بشمارند؛ نه محرومیت هایشان را.

ـ یاد گرفته ام که در راه معلمی، چراغ باشم و در مرامم، نباشد خاموشی.

ـ یاد گرفته ام که برای دیگران، آیینه باشم و در آئینم، نباشد خود را دیدن.

ـ یاد گرفته ام که به بچه ها  بگویم که دوری از خدا، حاصل دانش اندک و نزدیکی به خدا، حاصل فزونی دانش است.

ـ یاد گرفته ام که به بچه ها بیاموزم که در بازی زندگی، به جای آن که جای دیگری را بگیرند، جای خود را پیدا کنند.

ـ یاد گرفته ام که آینده بچه ها را از روی الگوی آینده، خلق کنم نه از گذشته.

ـ یاد گرفته ام که به بچه ها بیاموزم تفاوت "زنده بودن" را با "زندگی کردن"

- یاد گرفته ام که با آموزش مستقیم لذت یادگیری را از بچه ها نگیرم.

- یاد گرفته ام که وقتی بچه ها نظراتم را نمی پذیرند، آن ها را "تحمل" کنم ولی حرفم را "تحمیل" نکنم.

ـ یاد گرفته ام که به بچه ها بیاموزم که فرد دانا، با علامت سئوال زندگی می کند و فرد نادان، با علامت تعجب.

ـ یاد گرفته ام که به بچه ها بیاموزم که در مسیر پیشرفت زندگی خود و دوستانشان، به جای اینکه پای هم را بگیرند، دست یکدیگر را بگیرید.

 

و در آخر این که به قول حضرت مولانا:

اندرین ره می تراش و می خراش

تـا دم آخـر دمـی فارغ مـباش

 

سید حسین رضوی خوسفی

دبیر آموزش و پرورش ناحیه 2 یزد

سایت: WWW.HRAZAVI.IR

ایمیل:  ABRAZAVI@YAHOO.COM