دانشجومعلم شهید موسی الرضا آزادی پور
فرازهایی از وصینامه دانشجومعلم شهید موسی الرضا آزادی پور
با سلام و درود فراوان به منجی عالم بشریت مهدی موعود و سلام و درود به نائب بر حقش امام خمینی و همچنین سلام بر شما امت همیشه در صحنه منطقه آشخانه.
در این برهه از زمان وظیفه هر فردیست که توانایی مقابله با دشمن را دارد به صف رزم آوران بشتابد. بر خود وظیفه و تکلیف دهیم به جبهه بشتابیم تا شاید بتوانیم با دلاوران و حماسه آفرینان که منزل اصلی شان جبهه است همکاری داشته باشیم و من به عنوان یک بسیجی از برادران و خواهران مسلمان می خواهم همچنان در صحنه بوده و رزمندگان اسلام را بیش از پیش کمک کنند و نگذارند که خدای نکرده منافق با چهره مسلمان اتحادشان را از هم بشکند. و از خواهرانم می خواهم با حجابشان رزمندگان را خوشحال و مسرور کنند، و از پدر و مادرم می خواهم با صبر و شکیبایی خویش به دشمن ثابت کنید که امانتی که در نزدشان است به صاحب اصلی اش تحویل داده اید، مادرم از شما می خواهم که مرا حلال کنید از اینکه تنوانستم فرزند خوبی برایت باشم. مرا ببخشید.
گزیده ای از خصوصیات ویژه شهید
1-بسیار معتقد و با ایمان بودند 2-پیرو امام و رهبری بودند
3-به ورزش (وزنه برداری،والیبال و فوتبال )علاقه خاصی داشتند.
4-دارای قدرت بدنی بالایی بودند.
زندگینامه شهید:
شهید موسی الرضا آزادی پور در سال 1344 در خانواده ای مستضعف و عشیره ای، دیده به جهان گشود. در ایام کودکی بسیار تیزهوش بود. هرچه از ایام عمرش می گذشت، اندیشه ای بس عظیم در عمق وجودش جان می گرفت. در سن هفت سالگی به دبستان رفت و دوران ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذاشت. پس از طی مراحل ابتدایی به مدرسه ی راهنمایی قدم نهاد و با اشتیاق فراوانی به تحصیل ادامه داد و در ضمن علاقه ی وافری به ورزش داشت در همه ی ابعاد روحی و جسمی ورزش می کرد. از آنجایی که مشتاق خاندان عصمت و طهارت خصوصا امیرالمومنین علی (ع) بود، ورزش باستانی وزنه برداری را شروع نمود.
البته در کنار این ورزش در زمینه ی فوتبال و والیبال نیز گامهای مثبتی برداشت و افتخاری گردید در میان ورزش دوستان محل. پس از اتمام دوران راهنمایی وارد دبیرستان شد و در رشته ی اقتصاد تحصیلاتش را ثمر بخشید. اما شهید موسی الرضا تنها به تحصیلات و ورزش اکتفا نکرد، مسئولیت سنگین دیگری را بر دوش خود احساس می کرد و آن مسئله ی دفاع از کشور و نوامیس مسلمین بود. بهمین خاطر در اواخر سال 1362 در بسیج ثبت نام نمود. بدلیل اینکه از قدرت مربیگری کافی برخوردار بود، آموزش امدادگری را فراگرفت.
و بمدت سه ماه در جبهه های جنوب کشور خدمت گزاری اسلام نمود. پس از مراجعت از جبهه مجدداَ تحصیلاتش را ادامه داد. و در سال 1364 برای اینکه بهتر بتواند ادامه تحصیل دهد به استان مازندران رفت و در شهرستان گنبد در کلاسهای شبانه شرکت نمود.
و روزها نیز به مطالعات غیردرسی پرداخت. پس از اخذ دیپلم برای اینکه بهتر بتواند در زمینه ی علم و دانش پیشرفت نماید بیشترین اوقات فراغتش را به مطالعه اختصاص داد و در سال 1365 در آزمون سراسری مراکز تربیت معلم شرکت نمود و در رشته ی علوم اجتماعی شهرستان گرگان پذیرفته شد . از خصوصیات بارز اخلاقی اش حسن نیت، پاکدامنی، و صداقت وی بود که زبانزد همهی دوستان و آشنایان بود. در مدت زمانی که دانشجوی تربیت معلم بود، بسیار متواضع و فروتن بود. بهمه ی مردم احترام می گذاشت، کودکان را نوازش می کرد و آنان را بتحصیل تشویق می نمود. احترام فوق العادهای برای اقوام و دوستانش قائل بود. و در چنین موقعیتی بود که مجددا مسئولیت رفتن به جبهه بر دوشش سنگینی نمود و در حالیکه بیش از سه ماه به پایان تحصیلاتش نمانده بود راهی جبهه گشت و اما این بار سراپای وجودش را قدرت ایمان و شهامت فراگرفته بود. از همه ی دوستانش حلالیت می طلبید و با الهام گرفتن از ائمه ی اطهار سینه اش را آماج گلوله های دشمن بعثی نمود.
مردانه جنگید و با مسئولیت منشی گروهان در جبهه به قلب دشمن زبون تاخت و همراه دیگر سلحشوران اسلام در آزادسازی ارتفاعات حساس و استراتژیکی غرب کشور نقش داشت و پس از آزادسازی پنج شهر در استان سلیمانیه عراق و آزادی صدها روستا از یوغ صدامیان عاقبت در نسیم صبحگاهی بیست و پنجم اسفند 1366 شربت گوارای شهادت را نوشید و بسوی معبودش پرواز نمود و دنیای فانی را وداع گفت. آری، او که همواره می گفت اللهم قوه علی خدمتک جوارحی . خدایا اندامم را در راه خدمت به خودت نیرومند گردان خداوند نیز حاجتش را برآورده ساخت.
روحش شاد و یادش گرامی و راهش پررهرو باد.