Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:



Chrome 76+ | Firefox 69+

سهم دانشگاه فرهنگیان در بازاندیشی رویکرد تفکیکی در تعلیم وتربیت

 

نگاهی به تاریخچه دانشگاه فرهنگیان نشان می‏ دهد دو ویژگی «دیرینگی» و «نوبودن» در آن برجسته و جالب توجه هستند. دیرینگی از این جهت که اگر پیشینه دانشگاهی آن در نظر گرفته شده و به عنوان مرکز تربیت معلم مورد توجه قرار گیرد پیشینه‏ای طولانی داشته و تقریباً همزمان با نخستین نهادی که می ‏توان آنها را در چارچوب معیارهای امروزی و فهم متعارف در زمان حاضر، دانشگاه نامید شکل گرفته و تأسیس شده است؛ نو بودن از این جهت که آخرین دانشگاهی است که تا کنون در قالب دانشگاه از مراجع ذی‏ربط، اجازه فعالیت گرفته و بخش عمده‏ای از ساختارها و نهادهای مورد نیاز دانشگاه، که عمدتاً در شکل‏ گیری فرهنگ علمی و ماهیت دانشگاهی و هویت و فرهنگ سازمانی دانشگاه، در حال شکل ‏گیری است. تا جایی که این مجموعه، هویت مدرسه ‏ای داشت تحت شمول فعالیت‏ های فرهنگی و تربیتی حاکم بر نظام آموزش و پرورش قرار داشت؛ اما از زمانی که هویت دانشگاهی برای این مجموعه تعریف شده ساختارهای سیاست‏گذار برای فعالیت ‏ها و برنامه ‏های فرهنگی آن نیز متفاوت و متعدد و غیرمتمرکزتر شده ‏اند.

دانشگاه فرهنگیان از معدود دانشگاه‏ های مأموریت‏گرای کشور است که با بکارگیری مسئولانی متخصص از حوزه تعلیم و تربیت کشور تلاش نموده تا برنامه‏ های درسی رسمی و غیررسمی دانشگاه را در قالب گفتمانی واحد یعنی «تربیت‏ گرایی حرفه‏ ای» فهم و ارایه نماید. به همین جهت تمامی برنامه‏ های درسی رسمی و غیررسمی دانشگاه فرهنگیان «به نحو باید»، هم‏سو و معطوف به تجهیز دانشی، بینش و نگرشی دانشجو معلمان برای تحقق و کاربست و کمک به متربیان در محورهایی است که حوزه های یادگیری سند تحول بنیادین مورد تأکید قرار داده‏‏ اند.

نگاه تفکیکی به تعلیم و تربیت یکی از برنامه ‏های درسی پنهانی است که باید در دانشگاه فرهنگیان مورد توجه قرار گیرد و در تربیت حرفه ‏ای دانشجو معلمان، این نگاه دیرینه که متأثر از آموزش و پرورش است اصلاح گردد. در واقع، امروزه کاربرد لفظ مرکب « آموزش‌وپرورش » یا شکل عربی آن «تعلیم‌وتربیت » آن‌قدر در مجامع علمی و فرهنگی کشور مصطلح و رایج است که تبیین نارسایی این عبارت‌ها ممکن است تعجب‌ برانگیز به نظر برسد. کاربرد این لفظ مرکب در کشور با آغاز ترجمه آثار تربیتی غربی به‌عنوان معادلی برای واژه انگلیسی ««Education استفاده شد تا بیانگر مفهوم کامل و جامعیت این واژه در زبان‏های اروپایی باشد. به نظر برخی از محققان با وضع این اصطلاح دوگانه در دوران اخیر برای واژه««Education، خواسته‌اند این تصور را که مدرسه تنها جای تعلیم است، از اذهان عمومی بزدایند. درصورتی‌که واژه مرکب تعلیم‌وتربیت یا آموزش‌وپرورش در زبان فارسی از پویایی و تحرک لازم برخوردار نیست و به‌غیراز صورت اسمی، در صورت‌های دیگر (قید، صفت و فعل) کاربردی ندارد.

 باتوجه‌به منابع نظری موجود در حوزه تربیت کشور و پژوهش‏های انجام شده، یکی از دلایل اصلی موفق نشدن در نهادینه‌سازی اهداف اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی ـ هنری، زیستی، سیاسی، اقتصادی، علمی ـ آموزشی و فناوری، نگاه تفکیکی به مقوله تربیت و جداسازی آموزش از پرورش ـ از بالاترین سطوح یعنی نام وزارت آموزش‌وپرورش تا پایین‌ترین سطوح یعنی کلاس درس و حتی کارنامه دانش‌آموزان ـ است. این امر علی‌رغم تأکید صریح در نهادینه‌سازی نگاه یکپارچه به تعلیم‌وتربیت در راهبرد دوم فصل ششم سند تحول بنیادین آموزش‌وپرورش مبنی بر نهادینه‌کردن نگاه یکپارچه به فرایند تعلیم‌وتربیت با رویکرد تعالی‌بخشی در تمامی مولفه‌های نظام تعلیم‌وتربیت رسمی عمومی است.

سخن آخر اینکه در پیشینه علمی و فرهنگی ما از گذشته‌های دور، واژه تربیت شامل تمام ابعاد و مولفه ‏های فرایندساز تحول اختیاری و آگاهانه بشر بوده و مفهوم تربیت دربردارنده و جامع تمام عناصر و اجزای مرتبط با تأدیب، تزکیه، تدریس، تعلیم و مهارت ‏آموزی است. واژه«​Education» دربردارنده تمام وجوه و ابعاد این جریان است، جداکردن این دو امر واحد به دو جریان متمایز مانند آموزش‌وپرورش یا تعلیم‌وتربیت مشکلات نظری و عملی بسیاری را به دنبال دارد. به‌طورکلی، مفهوم تربیت تحمل بار مفهومی تعلیم و دیگر فعالیت‌های مربوط به آن را شامل می‌شود؛ بنابراین با درنظرگرفتن مفهوم وسیع ربوبی شدن تربیت در منظر اسلامی، تعلیم در کنار و موازی باتربیت قرار ندارد؛ بلکه زیرمجموعه آن است. براین‌اساس استفاده از ترکیب آموزش‌وپرورش یا تعلیم‌وتربیت و حتی وزارت آموزش‌وپرورش و مانند آن بدون اشکال نیست؛ بنابراین پیشنهاد می‌شود که برای کاستن از آسیب‌های ناشی از جداسازی مقوله تربیت در جامعه دینی و اسلامی، نسبت به جایگزینی واژه «تربیت» اقدام شود. توجه به این مهم هم از بعد نظری و هم از بعد عملی نیازمند ایجاد یک تغییر پارادایمی در تربیت کشور است که خروجی‌های حاصل از این نگاه جامع و یکپارچه در ابعاد نظری و عملی، می‌تواند انسان‌هایی در تراز کشور اسلامی و انقلابی ایران باشد. همچنین به دست‌اندرکاران نظام تربیت کشور پیشنهاد می‌شود که از تفکیک آموزش‌وپرورش در مدارس و تقسیم دروس به آموزشی و پرورشی و به‌تبع آن تقسیم‌بندی معلمان به معلمان آموزشی و پرورشی اجتناب کنند؛ زیرا که همه معلمان مدرسه، خارج از رشته و موضوع تدریس، مسئولیت توأمان آموزش‌وپرورش یا به عبارت درست‌تر مسئولیت تربیت یکپارچه دانش‌آموزان را بر عهده داشته و این مهم وظیفه و مسئولیت یک عده خاص از معلمان نیست. به‌علاوه باید متذکر شد که مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار بر یادگیری‌های دانش‌آموزان از سنخ غیر مدون و پیشینی نشده است؛ اما تأثیر این آموخته‌های به‌ظاهر پنهان در نهادینه‌سازی مهارت‌های زندگی و ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی بیشتر از یادگیری‌های حاصل از برنامه درسی رسمی است؛ بنابراین آگاه‌سازی معلمان از اثرات جبران‌ناپذیر برنامه درسی پنهان بر شخصیت وجودی دانش ‏آموزان می‌تواند بسیار راهگشا باشد.

 

شیدا اچرش

دکترای مدیریت آموزشی

مدرس دانشگاه فرهنگیان اهواز

 

 

 

نکته؛

ضمن احترام به نویسندگان محترم؛ بخش یادداشت به نقد، بررسی و ارائه پیشنهاد و راهکار در حوزه مسائل تعلیم و تربیت می پردازد و لازم به تاکید است که دیدگاه های ارائه شده توسط نگارنده، طبیعتا نظرات شخصی بوده و دیدگاه های مطلق روابط عمومی به شمار نمی رود.