Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:



Chrome 76+ | Firefox 69+

سرقت جوانمردی

سرقت جوانمردی

اسب سواری ، مرد چلاقی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست.
مرد سوار دلش به حال او سوخت از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند.
مرد چلاق وقتی بر اسب سوار شد ، دهنه ی اسب را کشید و گفت : اسب را بردم ، و با اسب گریخت!
اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد : تو ، تنها اسب را نبردی ، جوانمردی را هم بردی!
اسب مال تو ؛ اما هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی ؛
زیرا می ترسم که دیگر « هیچ سواری » به پیاده ای رحم نکند!