Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:



Chrome 76+ | Firefox 69+

صبر و ادب

صبر و ادب

در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا:
یک دانشجوی دختر اروپایی، سینی غذایش را تحویل می گیرد و سر میز می نشیند. سپس یادش می افتد که کارد و چنگال برنداشته، و بلند می شود تا آنها را بیاورد. وقتی برمی گردد، با شگفتی مشاهده می کند که یک مرد سیاه پوست، احتمالا اهل ناف آفریقا (با توجه ...به قیافه اش)، آنجا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست!
بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس می کند. اما به سرعت افکارش را تغییر می دهد و فرض را بر این می گیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست. او حتی این را هم در نظر می گیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذایی اش را ندارد. در هر حال، تصمیم می گیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند. جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ می دهد.
دختر اروپایی سعی می کند کاری کند؛ این که غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود. به این ترتیب، مرد سالاد را می خورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از تاس کباب را برمی دارند، و یکی از آنها ماست را می خورد و دیگری پای میوه را. همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه انجام می پذیرد؛ مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرم کننده و با مهربانی لبخند می زنند.
آنها ناهارشان را تمام می کنند. زن اروپایی بلند می شود تا قهوه بیاورد. ناگهان پشت سر مرد سیاه پوست، کاپشن خودش را آویزان روی صندلی میز پشتی می بیند، و همین طور ظرف غذایش را که دست نخورده روی میز مانده است.