بهترین معلمان و خدمتگزاران نظام آموزش و پرورش ایران، دانش آموخته های تربیت معلم بوده اند.
حمید حمادی، فرهنگی و دانشجوی دوره دکتری رشته فلسفه تعلیم و تربیت، با نشانی الکترونیک hamidhamadi36@yahoo.com، طی یادداشتی ذیل پیام سرپرست دانشگاه، اقدام به طرح نکاتی نمود که پس از ملاحظه ی دکتر مهرمحمدی، نامبرده از سوی سرپرست محترم دانشگاه، دعوت به ارسال مطالبی با تفصیل بیشتر شد.
شایان ذکر است با ارسال مطالب تفصیلی ایشان، دکتر مهرمحمدی، ضمن تشکر از این اقدام، پیام و رهنمودی را برای اداره کل روابط عمومی و امور بین الملل به شرح ذیل صادر نمودند:
"ملاحظه شد. از ایشان ممنونم؛ اگر مایل باشند، در بخش اندیشه بارگزاری شود تا دیگران هم استفاده کنند. من البته در این زمینه نظراتی دارم که به گونه ای دیگر به اطلاع خواهم رساند. موفق باشید."
در پایان، ضمن فراخوان تمامی اندیشمندان و صاحب نظران در امر تعلیم و تربیت، به ویژه اصحاب تربیت معلم برای ارسال نکات، یادداشت ها و مقالات از طریق بارگزاری ذیل اخبار پورتال و یا ارسال به نشانی الکترونیک rodf1392@gmail.com ، این اداره کل، همواره آماده دریافت نظرات، انتقادات و پیشنهادات از این طریق می باشد.
اداره کل روابط عمومی و امور بین الملل دانشگاه فرهنگیان
و اما مشروح مطالب:
باسمه تعالی
جناب آقای دکتر مهرمحمدی؛
خواهش بنده این است که برنامه ریزی را برای یک بار هم که شده، با آگاهی کامل و اطلاع از نظرات معلمان و اولیا و به ویژه دانش آموزان، درست بکار برده و اصطلاحا از پایین هرم به طرف قله بروید.
با سلام ضمن عرض تسلیت ایام حزن اهل بیت علیهم السلام؛
بنده به عنوان یک فرهنگی و دانش آموخته رشته فلسفه تعلیم و تربیت در مقطع دکتری، لازم دیدم توجه شما را در ابتدای قبول این مسؤولیت خطیر، به نکاتی چند مبذول دارم.
در وهله اول، با نگاهی تاریخی و تطبیقی و نظری به تربیت معلمان در می یابیم که این مهم از قبل از میلاد مسیح(ع) نیز در متون گذشته آمده است؛ از جمله اینکه سقراط تأکید می کرد که بنگرید غلام همراه فرزندتان دارای اخلاق حمیده باشد یا افلاطون می گفت مراقب باشید کودکان چه داستان یا موسیقی را می شنوند تا اینکه پیغمبر اکرم(ص) تکلیف همه را مشخص کرد و فرمود: "انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق" و فرمود: "انما بعثت معلما".
مراد از این مقال، تأکید بر نقش مهم و محوری تربیت معلم است که باید اشخاص ویژه ای به آن وارد شوند. از آنجا که شما آدمی آکادمیک هستید و به روش های علمی برنامه ریزی آگاه، حتما تصدیق می فرمایید که برای گماردن افراد در این مسؤولیت خطیر، هیچ کس به اندازه بدنه ی تعلیم و تربیت، دستی بر آتش ندارد؛ لذا از این رهگذر یادآور می شود که تجربه ی چندین ساله ی بنده و همکاران محترمی که شاهد زوال آموزش و پرورش این مملکت، طی سال های گذشته بوده اند که ما نام آن را خطا در اجتهاد نام نهاده ایم، نشان می دهد بهترین معلمان و خدمتگزاران نظام آموزش و پرورش مملکت، دانش آموخته های تربیت معلم بوده اند و این دوستان عزیزی که به شکل غیر کارشناسی و غیر علمی تحت عناوین نیروهای آزاد، شرکتی، خرید خدمت، سرباز معلم،حق التدریس و حتی نهضت، یا کارایی کم یا منفی داشته اند و سرکشی حضرتعالی به مدارس و ادارات آموزش و پرورش کشور یا مراجعه به آمارهای واقعی، صدق این گفتار را بر شما هویدا خواهد ساخت. دلایل دیگری نیز هست که به جهت جلوگیری از اطاله ی کلام، به سخن دیگری موکول می گردد.
اما جناب آقای دکتر مهرمحمدی؛ خواهش بنده این است که برنامه ریزی را برای یک بار هم که شده در این قسمت با آگاهی کامل و اطلاع از نظرات معلمان و اولیا و به ویژه دانش آموزان، درست بکار برده و اصطلاحا از پایین هرم به طرف قله بروید.
سپاسگزارم.
حمید حمادی، با ارسال تفصیل مطالب، در یادداشت روز بعد خود، چنین ادامه می دهد:
باسمه تعالی
آفای دکتر؛ شما مسؤول هستید که در زمینه تربیت معلم و سامان بخشی به آنومی حاضر قدم های شجاعانه و بزرگی بردارید.
| این وضع به شکل آگاهانه ای غیرمسؤولانه است. |
در پی درج مطلبی راجع به لزوم تربیت تخصصی معلم، از سوی اینجانب و مرقومه جناب آقای دکتر مهرمحمدی مبنی بر تفصیل موضوع، مواردی چند به استحضار عالی ایفاد می گردد. بحث حاضر، ناظر به شایسته سالاری و شایسته گماری در کسوت معلمی است.
جناب آقای دکتر مهرمحمدی؛
به عقیده بنده، زمانی که خداوند متعال فرصت خدمت به خلق (حدیث قدسی: الخلق عیالی) را برای کسی مهیا و فراهم می سازد، این شخص باید بیندیشد که این احتمالا تنها فرصت تکرار نشدنی وی برای فلاح و رستگاری در دو دنیا است؛ لذا شما در این برهه ی حساس، در برابر خدا و ملت و تاریخ مسؤول هستید که بهترین را برای فرزندان این ملت نجیب با استعانت از خداوند متعال و تمام توان (البته لایکلف الله نفسا الا وسعها) و بهره گیری از ایده اهل فکر و مجریان اصلی رقم بزنید.
همانطور که همه اذعان دارند معلم و گفتار و منش وی برای دانش آموز فصل الخطاب است؛ به گونه ای که تأثیرپذیری وی از معلم حتی از اولیاء نیز بیشتر است و همانگونه که می دانیم به ویژه در دوره ابتدایی که به اذعان دانشمندان هشتاد درصد شخصیت هر انسان در همان سنین ابتدایی شکل می گیرد، این پرسش می تواند راهگشای شما در بحث تربیت معلمان شایسته باشد که: من دوست دارم معلمِ فرزندم (همه کودکان وطن)دارای چه ویژگی هایی باشد؟
بر هیچ کدام از دلسوزان تعلیم و تربیت این کشور پوشیده نیست که برخی کج سلیقگی ها و تک روی های غیر عالمانه و در موارد بسیار زیادی آلوده به خطا و پیش داوریِ غیرعلمی، طی سالیان گذشته، کمر وزارت وزین آموزش و پرورش را خم کرده است، از جمله این تصمیم گیری های بدفهمانه در زمینه ی تأمین معلم، باب شدن به کارگیری نیروهایی چون حق التدریس، سرباز معلم، آزاد، شرکتی، خریدخدمت، ساعت کار معین، استخدام نیروهای نهضتی و ادغام در بدنه آموزش و پرورش رسمی(غیر از آموزش اکابر و بازماندگان از تحصیل) و این اواخر هم که استخدام های فرمایشی و آزمون های فرمالیته و به کارگیری نیروهای به ظاهر آزمون گذرانده در پست های غیرتخصصی.
آقایان "شولز" و "بیکن" برندگان جایزه نوبل اقتصاد، عقیده دارند که بهترین نوع سرمایه گذاری، سرمایه گذاری بر نیروی انسانی در آموزش و پرورش است.حال، این سؤال پیش می آید که جایگاه این سرمایه گذاری طی سالیان گذشته در کشورمان چگونه بوده است.
همانگونه که مستحضر هستید برای اینکه بتوان بر قامت کسی، کسوتِ مقدس و انسان ساز معلمی را پوشاند، باید ویژگی هایی همچون شایستگی اخلاقی، علمی، مهارت فنی تدریس، هنر معلمی، دید روانشناختی، دید فلسفی و ... را در وی پروراند. در کنار این ،ها داشتن صلاحیت های معلمی یعنی ساحت های سه گانه مورد نیاز دانش محتوایی، دانش معلمی و دانش رسانه ای زمینه ساز تدریس موفق تر و تأثیرگذاری پایدارتر بر اخلاق و منش شاگردان خواهد بود.
آیا تاکنون از خود پرسیده اید چنانچه از دانش آموزان بپرسید که نیاز دارید مدرسه برای شما چه کاری انجام دهد، در پاسخ از شما چه خواهند خواست؟ آقای دال(1982) این کار را انجام داده و در پاسخ سؤال خود به این موارد رسیده است که دانش آموزان انتظار دارند:
1. کلیت سیستمی: مطالب درسی در یک کلیت سیستمی ارائه شوند تا درک و فهم آنها بهتر میسر شود.
2. مبانی تفکر: مبانی فکر کردن و خدمت کردن آموزش داده شود.
3. مبانی تحقیق: چگونگی جستجو، پژوهش و بررسی در زمینه های مختلف آموزش داده شود.
4. مبانی نیاز: همخوانی و تناسب مطالب و محتوای درسی با نیازها و مسائل اجتماعی و جلوگیری از ارائه مطالب متناقض با ایده های سایر نهادهای اجتماعی، رعایت گردد.
ادعای بنده این است که تمام این شاخص ها در دانش آموخته های تربیت معلم و نه نیروهای آزاد می تواند تجلی پیدا کند. ممکن است کسی بگوید این ویژگی ها را بعدا از طریق برگزاری کارگاه و دوره های ضمن خدمت می توان ایجاد نمود، اولا باید گفت که بر همه ما " اظهر من الشمس " است که این دوره ها در اکثر موارد به صورتی غیر استاندارد و بدون تأثیر آن چنانی برگزار شده و شاهد این مدعا تجربه چندین ساله بنده و عموم همکاران فرهنگی است؛ در ثانی، همانگونه که مستحضر هستید هر عالمی برای حفظ اعلمیت خویش، نیاز به تحقیق و دانش افزایی به روز معلومات گذشته دارد؛ از این منظر برگزاری این دوره ها به منظور توسعه ی دانش گذشته معلمان می باشد و نمی تواند آن گونه که باید و شاید هنر معلمی را به کسی منتقل کنند. بنا براین، اگر صلاحیت های اولیه معلمی در کسی موجود نباشد، برگزاری این دوره ها برای وی آب در هاون کوبیدن است و لاغیر.
بحث مهم دیگر، بحث تجربه های معلمان در دوره های کارورزی تربیت معلم برای ورود به چرخه تعلیم و تربیت کشور است که تأثیر فوق العاده ای در آمادگی هر چه بیشتر این عزیزان دارد.همان گونه که حضرت علی(ع) می فرمایند « تجربه پدر علم است». از این رو، با هیچ عقل سلیمی قابل سنجش نیست که چگونه کسی که حتی یک روز بطور آزمایشی سر کلاس درس نبوده و هیچ خبری هم از صلاحیت های معلمی ندارد، اکنون در یک روستای محروم، باید به دانش آموزان چندپایه درس بدهد.
در آزمون و استخدام عقب گردانه و جاهلانه اخیر آموزش و پرورش، بدون هیچ گونه پشتوانه منطقی و عقلی شاهد بودیم که اکثریت قریب به اتفاق مستخدمین در رشته های غیرتخصصی در مدارس به کار گماشته شدند، به عنوان مثال در مدرسه ای فوق دیپلم رشته برق را به عنوان مشاور استخدام و به کار گماردند. خدایا، تو ما را به عقلی که سبب تمایزمان از بهایم می گردد، آراستی؛ اما هرچه با این عقل ناقص خود می اندیشم نمی توانم بپذیرم که فرزندم برای حل مشکلات روانی یا تحصیلی خود به این شخص مراجعه کند. فکر می کنید باید چند ساعت کارگاه یا دوره ضمن خدمت برای چنین شخصی برگزار گردد تا بتواند به دانش آموزان در رویارویی با مشکلات روحی و روانی مربوط به دوره های رشدی کمک کند. الله اعلم.
حتی، استخدام برخی نیروهای نهضت در مدارس رسمی نیز، چالش دیگری است که بدنه ی آموزش و پرورش با آن دست به گریبان گردیده است. این نیروهای محترم تا قبل از این فقط با بزرگسالان یا بازماندگان از تحصیل آن هم در مناطق عمدتا محروم سر و کار داشته که از ساز و کارهای رسمی آموزش فاصله زیادی داشته اند. حضور این عزیزان و عدم توانایی در تطابق با قوانین منظم حضور و رعایت اصول معلمی و ... در مدارس آموزش و پرورش، مشکلات عدیده ای را به وجود آورده که مراجعه ای به نظرات مدیران درگیر در بحث، صدق این مدعا را بر همگان آشکار می سازد.
نیروهای آزاد و حق التدریس و سربازمعلم و ... که دیگر جای خود دارد.
کسی از دوستان تعریف می کرد: در یکی از کلاس های مدرسه، مدرس یکی از کلاس ها، به دانش آموزان می گفت که ای بابا، امام حسین(ع) و یزید قوم و خویش همدیگر بوده و به دلیل مسائل خانوادگی با هم دعوا داشته اند؛ تازه 1400 سال از آن واقعه گذشته، به من و شما چه ربطی دارد که این داستان چگونه بوده ...
وقتی فکر می کنم، این نیروها باید سی سال در تعلیم و تربیت این کشور حضور داشته باشند، فقط به این می اندیشم که آیا این کشتی وزین به حرکت رو به جلو ادامه خواهد داد، یا احتمالا به گِل خواهد نشست. الله اعلم.
آقای دکتر، شما مسؤول هستید که در زمینه ی تربیت معلم و سامان بخشی به آنومی حاضر، قدم های شجاعانه و بزرگی بردارید و قدم اول باید شناسایی و وقوف به دلایل این عملکرد ضعیف باشد، هیچ گاه، نمی توانید به تاریخ بگویید که من هم مثل دیگران در اجتهاد خود به خطا رفتم.
«و ما ارید الا الاصلاح» برای شما و جمیع مسؤولان صدیق و دلسوزان نظام مقدس اسلامی، آرزوی سلامتی و توفیق می نمایم.
و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین و من الله التوفیق.
حمیدحمادی