Sorry! your web browser is not supported;

Please use last version of the modern browsers:

متاسفانه، مروگر شما خیلی قدیمی است و توسط این سایت پشتیبانی نمی‌شود؛

لطفا از جدیدترین نسخه مرورگرهای مدرن استفاده کنید:



Chrome 76+ | Firefox 69+

مجنون و نمازگزار

مجنون و نمازگزار

روزی شخصی در حال نماز خواندن در بیابانی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و مُهرش عبور کرد.
مرد نمازش را قطع کرد و فریاد زد: حواس ات کجاست؟ مگر مجنونی؟ در این بیابان به این بزرگی چرا دقیقاً از پیش روی من عبور کردی و در عبادت ام خِلَل ایجاد کردی.
مجنون به خود آمد و گفت: ببخشید، من عاشق لیلی هستم و متوجه شما و نماز خواندن تان نشدم.

اما سوالی دارم: شما که عاشق خدای لیلی هستید و او را عبادت میکنید؛ چگونه متوجه عبور من از پیش رویت شدی؟