مفهوم غیبت وتبعات اجتماعی آن
مفهوم غیبت
غیبت عبارت از سخنی است که پشت سر کسی گفته شود که اگر او بفهمد ناراحت می شود.
بعضی ها خیال می کنند که اگر کسی عیبی دارد و آن عیب را پشت سرش بگویند اشکال ندارد. در حالی که همین کار غیبت است! و اگر کسی عیبی نداشته باشد و آن را به او نسبت دهیم، تهمت می شود که گناهی عظیم تر دارد. بعضی ها هم می گویند: من این را جلو خودش هم می گویم! که باید گفت: این کار هم موجب آزار مسلمان است که از گناهان کبیره بشمار می رود. در تفسیر نمونه درباره مفهوم غیبت آمده است: «غیبت» چنان که از اسمش پیدا است، این است که: در غیاب کسی سخنی گویند، منتهی سخنی که عیبی از عیوب او را فاش سازد، خواه این عیب جسمانی باشد، یا اخلاقی، در اعمال او باشد یا در سخنش، وحتی در اموری که مربوط به اواست، مانند لباس، خانه، همسر و فرزندان و مانند اینها.
بنابراین، اگر کسی صفات ظاهر و آشکار دیگری را بیان کند، غیبت نخواهد بود. مگر این که: قصد مذمت و عیب جویی داشته باشد که در این صورت حرام است، مثل این که: در مقام مذمت بگوید: آن مرد نابینا، یا کوتاه قد، یا سیاه رنگ یا کوسه به این ترتیب، ذکر عیوب پنهانی، به هر قصد و نیتی که باشد، غیبت و حرام است، و ذکر عیوب آشکار، اگر به قصد مذمت باشد، آن نیز حرام است، خواه آن را در مفهوم غیبت وارد بدانیم یا نه.
اینها همه در صورتی است که این صفات واقعا در طرف باشد، اما اگر صفتی اصلاوجود نداشته باشد، داخل در عنوان «تهمت» خواهد بود، که گناه آن به مراتب شدیدتر و سنگین تر است.
امام صادق(ع) در اصول کافی فرموده اند: الغیبه ان تقول فی اخیک ما ستره الله علیه واما الامر الظاهر فیه مثل الحده و العجله فلاوالبهتان ان تقول فیه ما لیس فیه: «غیبت آن است که درباره برادر مسلمانت چیزی را بگویی که خداوند پنهان داشته، و اما چیزی که ظاهر است، مانند تندخویی و عجله، داخل در غیبت نیست، اما بهتان این است که چیزی را بگویی که در او وجود ندارد.»
و از اینجا روشن می شود عذرهای عوامانه ای که بعضی برای غیبت می آورند، مسموع نیست، مثلاگاهی غیبت کننده می گوید: این غیبت نیست، بلکه صفت او است! در حالی که اگر صفتش نباشد، تهمت است، نه غیبت.
یا این که می گوید: این سخنی است که در حضور او نیز می گویم، در حالی که قدرت بر گفتن آن پیش روی طرف، نه تنها از گناه غیبت نمی کاهد، بلکه به خاطر ایذاء، گناه سنگین تر دیگری را به بار می آورد.
- با غیبت، آبروی چندین ساله مسلمان برده می شود و اوترور شخصیت می شود. در این صورت گویی او را کشته ایم! چون در حدیث آمده است که: آبروی مسلمان مثل خون او محترم است.
-وفق احادیث به تناسب غیبتی که می شود گناهان غیبت شونده به نامه عمل غیبت کننده منتقل می شود و این ضرر بزرگی برای غیبت کننده است.
- در اثر غیبت اعتماد و امنیت اجتماعی دوستان، افراد فامیل، همسایگان، همکاران و همه اقشار جامعه مخدوش می شود و افراد با سوءظن به هم می نگرند.
آثار اجتماعی غیبت
سرمایه بزرگ انسانی در زندگی، حیثیت و آبرو و شخصیت او است، و هر چیزی آن را به خطر بیندازد، مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد، بلکه گاه ترور شخصیت، از ترور شخص، مهم تر محسوب می شود، و اینجا است که گاه گناه آن از قتل نفس، نیز سنگین تر است!
یکی از فلسفه های تحریم غیبت این است که: این سرمایه بزرگ بر باد نرود، و حرمت اشخاص در هم نشکند، و حیثیت آنها را لکه دار نسازد، و این مطلبی است که اسلام آن را با اهمیت بسیار تلقی می کند.
نکته دیگر این که «غیبت»، «بدبینی» می آفریند، پیوندهای اجتماعی را سست می کند، سرمایه اعتماد را از بین می برد، و پایه های تعاون و همکاری را متزلزل می سازد می دانیم اسلام برای وحدت و یکپارچگی جامعه اسلامی و انسجام و استحکام آن اهمیت فوق العاده ای قائل است، هر چیز این وحدت را تحکیم کند، مورد علاقه اسلام است، و هر چیز آن را تضعیف نماید، منفور است و غیبت یکی از عوامل مهم تضعیف است.
از اینها گذشته «غیبت» بذر کینه و عداوت را در دل ها می پاشد، و گاه سرچشمه نزاع های خونین و قتل و کشتار می گردد.
خلاصه این که: اگر در اسلام غیبت به عنوان یکی از بزرگ ترین گناهان کبیره شمرده شده، به خاطر آثار سوء فردی و اجتماعی آن است.