تقدّم تربیت بر تعلیم
از بیانات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی (ره)در دیداربا گروهی از دانشجویان مراکز تربیت معلم   :   مسئله تربیت بالاتر از تعلیم است. در آیۀ شریفه (هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُْمِیّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیْاتِهِ وَ یُزَکّیهمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة)هم تلاوت آیات قرآن را؛ یعنی رساندن آن تعلیماتی که در راه تربیت و تعلیم است، بعد از اینکه این را می&rlmفرماید، بعد"وَیُزَکّیهِمْ" را می&rlmفرماید. از این ممکن است استفاد
از بیانات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی (ره)در دیداربا گروهی از دانشجویان مراکز تربیت معلم :
مسئله تربیت بالاتر از تعلیم است. در آیۀ شریفه (هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُْمِیّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیْاتِهِ وَ یُزَکّیهمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة)هم تلاوت آیات قرآن را؛
یعنی رساندن آن تعلیماتی که در راه تربیت و تعلیم است، بعد از اینکه این را میفرماید، بعد"وَیُزَکّیهِمْ" را میفرماید.
از این ممکن است استفاده بشود که مسئلۀ تزکیه و مسئلۀ تزکیۀ نفس اهمیتش بیشتر از مسئله تعلیم کتاب و حکمت است، مقدمه از برای این است که کتاب و حکمت در نفس انسان واقع بشود. اگر تزکیه بشود انسان، تربیت بشود و به تربیتهایی که انبیا ـ علیهم السلام ـ برای بشر هدیه آوردند، بعد از تزکیه کتاب و حکمت هم در او به معنای حقیقی خودش، در نفس انسان نقش میبندد و انسان به کمال مطلوب میرسد. و لهذا بعد از یک آیۀ دیگر میفرماید که:مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْریةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ اَسْفاراًمیخواهد بفرماید که علم تنها فایده ندارد.
علمی که تربیت در او نباشد، تزکیه در او نباشد، این علم فایده ندارد.
همان طوری که اگر الاغ و حمار، چنانچه الاغ به بار او کتاب باشد، هر کتابی باشد، کتاب توحید باشد، کتاب فقه باشد، کتاب انسانشناسی باشد،هر چه باشد، در بار او باشد و به دوش او باشد، چطور فایده ندارد و آن حمار از او استفاده نمیکند؛
آنهایی هم که انبار علم در باطنشان هست و باطنشان تمام علوم را فرض کنید، تمام صناعات را، تمام تخصصات را داشته باشند، لکن تربیت و تزکیه نشده باشند، آنها هم آن علومشان برای آنها فایده ندارد، بلکه بسیاری از اوقات مضرّ است.
بسیاری از اوقات هست که آن کسی که عالم است، آن کسی که همه چیز را میداند لکن تزکیه نشده است، تصفیه نشده است، تربیت الهی نشده است، آن علمش وسیله است از برای اینکه بشر را به تباهی بکشد.
چه بسا عالمانی که برای بشر تباهی هدیه میآوردند. آنها از جهال بدتر هستند و چه بسا متخصصانی که برای بشر هلاکت ایجاد میکنند، تباهی ایجاد میکنند. آنها از مردم عامی بدتر هستند. ضررشان بیشتر است.
همان است که قرآن فرمود که:"کَمَثَلِ الْحِمارِ "و از آن هم بالاتر اینکه موجب صدمه به دیگران میشود.
شما که برای تربیت معلم قیام کردید، و هر کس که برای تربیت معلم قیام کرده است باید بداند که اولاً شغل، شغلی الهی است.
خدای تبارک و تعالی مربّی معلّمین است که انبیا باشند.
اولاً شغل، شغلی الهی است و ثانیاً تربیت و تزکیه، مقدّم بر تعلیم است.
مدرسه های ما، دانشسراهای ما، دانشگاه های ما و همۀ مدارس علوم ـ چه علوم اسلامی یا غیر اسلامی باشد ـ اینها اگر در آنها تربیت باشد، تزکیه باشد، آنها میتوانند خدمت ها بکنند و برای بشر سعادت را به هدیه بیاورند.
و همۀ سعادتهای بشر از علم و ایمان و تزکیه است:"اِنَّ الاِنْسانَ لَفی خُسْرْ انسان"، اصلش این حیوانی که به اسم انسان خوانده میشود، در خسارت و زیان است مگر یک طایفه.
آنهایی که ایمان آوردند به خدای تبارک و تعالی و آنچه که او فرموده است، و اعمال صالحه بجا آوردند، و از آثارش هم این است که" تَواصَوْا بِالْحَقِّ "توصیه به حق و توصیه به صبر میکنند. والاّ اگر از این استثنایاِلاَّ الَّذینَ آمَنُواخارج شد،"لَفی خُسْراست"، در خسران است، در زیان است.
کوشش کنید که تربیت بشوید و تزکیه بشوید قبل از اینکه تعلیم و تعلم باشد.
کوشش کنید که همدوش با درس خواندن و تعلیم، تربیت باشد که او مقدّم است به حسب رتبه بر تعلیم و بر تلاوت آیات و بر تعلیم کتاب و حکمت.
تربیت معلّم باید بکنید؛ یعنی معلّمینی تربیت بشوند که این معلمین علاوه بر اینکه آگاهی بر همۀ علومی که مورد احتیاج انسان است و مورد احتیاج بشر، چه در دنیا و چه در آخرت هست، علاوه بر این و مقدم بر این، تزکیه در کار باشد، تصفیۀ نفس در کار باشد، والاّ تربیتهای شما و تعلیمهای شما بدون تزکیه و بدون اینکه تصفیه نفس بشود، برای بشر اگر ضرر نیاورد، نفع نخواهد آورد بلکه ضرر دارد. تمام این ضررهایی که بشر میبیند، تمام این خسرانهایی که بشر در این سیّاره میبیند، از دست همین عالِمهایی هستند که تخصص را دارند، لکن تربیت را ندارند ما اگر تزکیه داشتیم و تربیت اسلامی شده بودیم و خدای تبارک و تعالی ولیّ ما بود، و ولیّ ما طاغوت نبود، این نقص هایی که در اطراف کشورمان و همین طور در اطراف جهان هست، این نقصها نبود، این اختلافات نبود، همۀ اختلافاتی که پیدا میشود الاّ فقط یکی که آن اختلاف مابین حق و باطل است، تمام اختلافاتی که پیدا میشود برای این است که ما تربیت نشدیم و ما تزکیه نشدیم. بزرگترین دشمنی که ما داریم عبارت از خودمان است "اَعْدی عَدُّوِکَ "آن نفسی است که در بین جنبۀخودِ شما هست.
خود انسان، دشمن بزرگ خود انسان است. اگر تربیت نشود، اگر تزکیه نشود، انسان را هم خود انسان به تباهی میکشد و به ظلمتها وارد میکند و آخرش ظلمت بزرگ است که آن جهنم است.
ما اگر خودمان را تربیت بکنیم مشکلاتمان همه رفع میشود.
همۀ مشکلات از این است که ما تربیت نشده ایم.
یک تربیت الهی و تحت بیرق اسلام در نیامدیم.
به حسب واقع، همۀ این کشمکش هایی که شما ملاحظه میکنید، همۀ این کارشکنی هایی که برای ملت ما هست، همۀ اینها برای این است که تربیت نیست در کار، تزکیه نیست در کار، فقط یا جهالت است و یا علمی که از جهالت برای انسان مضرتر است.
میزان علم را خدای تبارک و تعالی به وسیلۀ انبیا ذکر فرموده است. و واقع مطلب همین است که "اَلْعِلمُ نُورٌعلم نوری "است که خدا در قلوب مردم او را وارد میکند اگر نورانیت آورد برای انسان، این علم است.
و اگر حجاب شد برای انسان، آن علم نیست، آن حجاب است «اَلْعِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الاَْکْبَرُ».[
شمایی که میخواهید تربیت بشوید، تربیت معلم یا تربیت بکنید، تربیت معلم، در رأس هر امری این است که با این تعلیمها تربیت را مقدم بدارید. این جوانها نفوسشان مستعد است از برای گرفتن هر چیزی که وارد بشود در نفوس. نفوس جوانها یک آینۀ صیقلی است که باز از آن فطرت خودش جدا نشده است. و این آینه همه چیز در آن نقش میشود ببندد. چنانچه معلّم، یک معلّمی باشد که دعوت به نور بکند، دعوت به صلاح بکند، دعوت به اسلام بکند، دعوت به اخلاق صالحه بکند، دعوت به ارزشهای انسانی بکند، آن ارزشهایی که عنداللّه ارزش است، اگر معلّم این کار را بکند، همان طوری که انبیا مردم را از ظلمات به نور میکشانند، این معلّم هم این بچهها را از ظلمات به نور وارد میکند. و همین شغلی است که شغل انبیاست. و اگر خدای نخواسته، معلّمی یا معلّمهایی بر خلاف مسیر حق باشند، تربیت نشده باشند، تزکیه نشده باشند، برخلاف صراط مستقیم الهی باشند، این آینههای صیقلی که نفوس جوانهای ماست، در آن همان تعلیمات اعوجاجی که در این خود معلم هست نقش میبندد، و او را رو به انحراف میبرد یا به طرف شرق و یا به طرف غرب