جلال الدین محمد بلخی (مولانا)
معطوف بودن جریان تربیت به درون و باطن آدمی از نظر مولانا تحوّل باطن نسبت به تغییر ظاهر رتبة بالاتری دارد و هفد تربیت نیز باید تغییر و تحوّل درونی باشد نه بیرونی و ظاهری. به کارگیری این اصل در تربیت موجب می شود، که مربّی- یا خود فرد در جریان اصلاح خویش- به تغییرات ظاهری دل خوش ندارد و راهکارهایی برای دستیابی به باطن متربی بیابد و به تغییر بینش ها و نگرش ها توجّه کند. چند لایه بودن وجود آدمی و تنوّع اصول تربیتی مولانا وجود آدمی را محل تنازع نیروهای متعدد
معطوف بودن جریان تربیت به درون و باطن آدمی
از نظر مولانا تحوّل باطن نسبت به تغییر ظاهر رتبة بالاتری دارد و هفد تربیت نیز باید تغییر و تحوّل درونی باشد نه بیرونی و ظاهری. به کارگیری این اصل در تربیت موجب می شود، که مربّی- یا خود فرد در جریان اصلاح خویش- به تغییرات ظاهری دل خوش ندارد و راهکارهایی برای دستیابی به باطن متربی بیابد و به تغییر بینش ها و نگرش ها توجّه کند.
چند لایه بودن وجود آدمی و تنوّع اصول تربیتی
مولانا وجود آدمی را محل تنازع نیروهای متعدد می داند و معتقد است که در برخورد با این عرصه باید احتیاط کرد. به سخن دیگر، «در نهان خانة روح و پشت پردة تو در توی جان انسانی، احساسات و عواطف و قوای مرموزی مستور است که انسان از آنها غافل است.» (همایی، 1376)
از سوی دیگر، با توجه به تفاوت های فردی و به کارگیری اصول متعدّد متناسب با شخصیت افراد مورد نظر و جامعة محل پرورش آنها اقتضای چند بعدی نگاه کردن و جامعیّت مربّی ضرورت پیدا می کند.
نکتة قابل توجه دیگر در آرای مولانا این است که دیدگاه تربیتی او، نظام جامع تربیتی ایجاد نمی کند
بلکه نظام تربیتی افراد بالغ را سامان می دهد ولی از جهت اینکه آرای تربیتی مولانا از فرهنگ بومی ایرانیان سرچشمه گرفته است و این آرا هم از لحاظ کسوت تاریخی و هم از نظر محتوای تربیتی بر آرا اندیشمندان غربی تقدیم و ارجحیت دارد، می توان اصول و اندیشه های تربیتی مولانا را چارچوب مناسبی برای تدوین تعلیم و تربیت ایرانی، اسلامی قرار داد.